کد مطلب:166433 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:280

وداع امام حسین با مدینه
حسین (ع) در شبهای آخرین مدینه، چند بار به زیارت مرقد پیامبر رفت و هر بار خطاب به حضرتش سخنها گفت و از بی وفایی امت شكوه ها كرد. در یكی از همین شبها روبروی قبر جدش رسول خدا ایستاد و گفت:

اللهم ان هذا قبر نبیك محمد (ص) و انا ابن بنت نبیك و قد حضرنی من الامر ما قد علمت اللهم انی احب المعروف و انكر المنكر و اسئلك یا ذالجلال و الاكرام بحق هذا القبر و من فیه الا اخترت لی ما هو لك رضی و لرسولك رضی. [1] .

خدایا! این قبر پیامبر تو محمد است و من فرزند دختر پیامبر تو هستم، به درستی تو خود آگاهی كه من در آستانه چه رویدادی قرار گرفته ام. خدایا! من نیكی را دوست دارم و از زشتی بیزارم. ای خدای پرشكوه و كرامت بخش! از تو می خواهم كه به احترام این قبر و كسی كه در درون آن است برای من اختیار نمایی آنچه كه رضای تو


و فرستاده تو در آن است.

سپس به مناجات با پروردگار پرداخته و پیوسته می گریست تا به نزدیك صبح كه لحظه ای خوابش برد، هنگامی كه به خانه بازگشت، رؤیای صادقه ی خویش در حرم پیامبر را برای خاندان خود و بنی عبدالمطلب نقل كرد. او در خواب دیده بود: كه رسول خدا به نزد وی آمد، و او را به سینه خویش چسبانید، و میان دو چشمش را بوسید، و آنگاه فرمود: حسین عزیزم! گویا به همین زودی در زمین كربلا كشته شوی و در خون خود غوطه ور گردی، گروهی از امت من با لب تشنه سر از تنت جدا كنند و با اینحال به شفاعت من در روز قیامت امیدوارند ولی هرگز از شفاعت من بهره من نخواهند گردید. حسین عزیزم! پدر و مادرم و برادرت نزد من آمدند و آرزومند دیدار تو هستند، تو در بهشت درجاتی داری كه جز با شهادت به آنها نرسی! [2] .

آن روز را خاندان پیامبر با حزن و اندوه سپری كردند و چون شب فرا رسید و پاسی از آن گذشت، حسین (ع) به سوی قبر مادر و برادر شتافت و تا به صبح در آنجا ماند و آنگاه با آن مزار شریف وداع كرد. [3] .


[1] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 186. مقتل عوالم، ص 54.

[2] امالي صدوق، مجلس سي ام، ص 152.

[3] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 187.